ولایت مطلقه فقیه(3)

                               دموکراسی وولایت فقیه

در باره دموکراسی اگر منظور شرکت دادن مردم در تصمیم گیری هاست باید گفت که حداقل دو برداشت می توان داشت برداشت اول اینکه فقط وفقط مردم تصمیم گیری کنندواراده شان رااعمال نمایند برفرض با اینکه شخصی  لیاقت ومشروعیت رهبری رادارد وخداوند نیز به رهبری چنین شخصی راضی باشد مردم اعمال اراده کنند واین شخص راساقط کنند این نوع دموکراسی که مردم حتی حق تغییر مذهب رسمی کشور ویا دین آن کشور رادارند وحتی اصول غیر قابل تغییر را بتوانند تغییر دهند مثل ولایت مطلقه فقیه ویا حتی پیامبری رادر انزوا قرار دهند هم به طور شرعی وهم به طور نقلی وعقلی امری مذموم است چرا که حقانیت رانباید هیچ گاه فدای اکثریت کرد ویا حتی اگر دونفر برای جایگاه ولایت فقیه وجود داشته باشند که یکی اصلح ودیگری صالح مقبول باشد (بین مردم طرفدار زیادی داشته باشد ) باز دلیل نمی شود که شخص اصلح از حق بودن خود کنار رود شبیه اتفاقی که در صدر اسلام افتاد وامام علی (ع) 25سال خانه نشین شد ند وحق مسلم ایشان راغصب کردند چون اقبال مردم ویا جو جامعه به سمت ایشان نبود ویا بدلیل وجود تبلیغات وهوچی گری ویا جهل امت ویا هر دلیل دیگر . این نوع دموکراسی که مردم بتوانند حتی اصول الهی را تغییر دهند امری مخالف امر خداست چون برنامه زندگی انسان را خداوند طراحی کرده است وروال مشارکت مردم باید در جهت انتخاب روشها برای رسیدن به اهداف الهی باشد نه اینکه در هر لحظه توده مردم بتوانند به دلیل القائات داخلی ویا خارجی هر نوع اصولی را به دست فراموشی سپارند البته این نوع تغییر بنیادی اصول الهی امری محال نیست ودر گذشته نیز این کار توسط اقوام گوناگون در زمان انبیای الهی ونیز در صدر اسلام در مسئله جانشینی امیرالمومنین (ع) رخ داده ونتیجه آن نزول بلای الهی بوده واین سنت خداوند متعال است "ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم واذا اراد الله بقوم سوءا فلا مرد له وما لهم من دونه من وال ".

اما مردم سالاری ودموکراسی که در دین ما است وچیز اضافه ومنضم شده ای نیست مسئله مردم سالاری دینی است یعنی مردم بتوانند شیوه اجرای احکام الهی راانتخاب کنند اصلا"اسلام مردم را برای تعیین شرنوشت خود مشارکت می دهد برای مثال اگر چندین راه وسیاق برای دستیابی به احکام وآرمانهای الهی وجود داشته باشد مردم نیز وارد صحنه می شوند وبا اعمال نظر خود این روش درست تر را انتخاب می کنند وبه نوعی در تعیین سرنوشت ونیز هرگونه پیامد آن سهیم می شوند برای مثال در انتخابات ریاست جمهوری  مردم از بین چندین کاندیدا که همه آنها اصول مسلم اسلام وقانون اساسی را قبول کرده اند یک نفر را انتخاب می کنند که فرد منتخب مردم در برابر اصول سوگند یاد می کند وخود را ملزم به اجرای آن می داند البته با روشها واستفاده از سبکهای شرعی  که سلیقه خود آن رئیس جمهور است به طوری که هم باید وسیله رسیدن به هدف وهم خود هدف شرعی باشد .نهایتا"با انتخاب ومعرفی رئیس جمهور توسط مردم باید به تایید رهبر(ولی فقیه) برسد چرا که رهبر اسلامی به عنوان زمامدار وپاسخ گوی اصلی به خداوند وامام زمان (س) ونیز با داشتن افق دید وسیع تر بینش واشرافیت بیشتری دارد بعد تایید توسط رهبر اسلامی در صورت وجود هرگونه تخلف توسط رئیس جمهور باز این مردم هستند که حق خود می دانند که رهبرشان از حق آنها دفاع کند ورئیس جمهور متخلف را منعزل ویا گوشزد کند اگر در صورتی که با وجود تخلف رئیس جمهور بدلیل وجود تبلیغات سوء مردم به این درک نرسیده باشند که شخص خاطی باید منعزل شود باز به بدلیل مسئولیتی که ولی فقیه در برابر امام زمان (س) دارد براوست که حق مردم را بستاند اگر چه مردم متوجه نباشند البته عکس مطلب نیز صادق است یعنی اگر رئیس جمهوری با داشتن صلاحیت کامل بدلیل سوء برداشت ویا تبلیغات ویا هر مسئله دیگر مورد انزوای مردم باشد این ولی فقیه است که باز برخود می داند که از حق دفاع کند ومردم را به راه درست رهنمون کند واز رئیس جمهور دفاع کند .

                                             والسلام علی من اتبع اهدی