فدائیان ولایت

بزرگترین جرم من این است که حرفهایم را زود تر از زمان می زنم . شهید دکترعبدالحمید دیالمه

فدائیان ولایت

بزرگترین جرم من این است که حرفهایم را زود تر از زمان می زنم . شهید دکترعبدالحمید دیالمه

فدائیان ولایت

پیمان نیساری

سلسله مباحثی در مورد اسلامی کردن دانشگاهها(1)

شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۰۵ ب.ظ




هوالعلیم

در جست و جوی حقیقت

سلسله مباحثی در مورد اسلامی کردن دانشگاهها

به قلم:«سالار نامداروندایی»

 

·  ولاجَرَم دانشگاه نیز برای اسلامی شدن می باید سنت ترجمه محوری خود را بشکند و چندصباحی دردِ ترک این مخدّر را به جان بِخَرد،آبای دانشگاه تالیف را بجای ترجمه و تحقیق را بجای تقلید بنشانند و عالمان علمی باشند، که از آنِ خودشان است،نه عاریه ای که همیشه دانشگاههای ما را یک قدم عقب تر از اروپا و امریکا نگه می دارد. 

از چند وقت پیش که موضوع «اسلامی شدن دانشگاهها» مطرح شد،بعضی آن را قَرین با «تفکیک جنسیّتی دانشجویان» و برخی دیگر تحقُّق آن را مسبوق به«اسلامی شدن محتوای دروس» دانشگاهی دانستند،اما کمتر کسی بدون غرض ورزی و کج بینی از درِ تفکر و تدبّر در این حوزه درآمد تا با دیدی جامع،شامل و مانع به موضوع نگریسته و آنطور که باید به حلّاجی مطلب بنشیند و سرنخ هایی هرچند ظریف به جویندگان و پویندگان این عرصه تقدیم کند.

به نظر می آید اولین کاری که می بایست در این حوزه انجام شود این است که ما بنشینیم و «انتظارات» خود را از «دانشگاه اسلامی» برشماریم و یا«نقد»هایمان را به وضعیت امروز دانشگاه  مشخص کنیم.واضح است که اگر سخن از اسلامی «شدن» دانشگاهها میگوییم، لاجرم باید از اسلامی «نبودن» دانشگاهها نیز بگوییم،ونکته ی مهمتر اینکه «الگوی جایگزین» خود را بجای وضعیت فعلی دانشگاهها]که آن را غیراسلامی می دانیم[مشخص کنیم،یعنی تبیین کنیم دانشگاه اسلامی چه چیز یا چه چیزهایی دارد که دانشگاه غیر اسلامی ندارد؟آیا باصرف تفکیک فضاهای آموزشی و پژوهشی دختران و پسران دانشگاه اسلامی میشود؟ویا سوالی بنیادی تر اینکه آیا اصولا دانشگاه می تواند اسلامی شود؟این سوالات و سوالاتی از این دست ایجاب می کند تا با دیدی عمیق و کلی به موضوع «اسلامی کردن» دانشگاهها نگریسته شود.بعلاوه اگر بتوانیم مسئله ی اسلامی کردن دانشگاهها را حل کنیم،می توانیم به مشکل بغرنج «وحدت حوزه و دانشگاه»نیز بپردازیم،که سالهاست سعی بسیار اندیشمندان حوزه و دانشگاه را برای بوجودآمدن این وحدت،بیهوده می نمایاند!و چه بسا حل این مشکل در گروِ اسلامی شدن دانشگاهها باشد.

اولین ومهمترین نقدی که می توان به وضعیت فعلی دانشگاه وارد دانست،وارداتی بودن شکل و محتوای آن است؛شکل دانشگاه از حدود صد سال پیش در کشور مرسوم و معمول شد و عمدتا علوم غربی اعمّ از علوم پایه،مهندسی و انسانی بدون هیچ نقد و حاشیه نوشتی در آن]دانشگاه[ارائه گردید و محتوای اصلی آن را تشکیل داد،در واقع «نهضت ترجمه» در طول سالیان فعالیت دانشگاه در ایران اصلی ترین عامل تولید محتوای دروس دانشگاهی بوده و هست.تا جایی که امروزه اصلی ترین منابع دروس دانشگاهی را کتب لاتین تشکیل می دهد و شگفت اینکه هیچ جنبشی از درون دانشگاه برای شکستن این سنّت مخدّر که به شدت دانشگاه را به خود معتاد کرده،برنخواسته است.این شرایط،وضعیتی را فراهم می کند که اساتید برای «حفظ سطح علمی» خود مجبور به مطالعه ی مطالب به روز تولید شده در خارج و دانشجویان برای تحصیل ناگریز از فراگرفتن این مطالب می شوند،مطالبی که هیچ تفکّر و نوآوری در آنها وجود ندارد وبالاترین زحمتی که برای بدست آوردنشان کشیده شده «ترجمه کردن» آنها بوده است.

از آنجایی که اسلام دینی متکّی به خود و درون گراست،به هیچ نحو تقلید صِرف که تحرّک و پویایی را سَد می کند نمی پسندد،ولاجَرَم دانشگاه نیز برای اسلامی شدن می باید سنت ترجمه محوری خود را بشکند و چندصباحی دردِ ترک این مخدّر را به جان بِخَرد،آبای دانشگاه تالیف را بجای ترجمه و تحقیق را بجای تقلید بنشانند و عالمان علمی باشند، که از آنِ خودشان است،نه عاریه ای که همیشه دانشگاههای ما را یک قدم عقب تر از اروپا و امریکا نگه می دارد.  

اسلامی شدن جامعه و یا تحق «جامعه ی نمونه ی اسلامی»ملزوماتی می طلبد که «اسلامی شدن دانشگاه» از آن جمله است،بخشی از این الزام از آن روست که دانشگاه در هر جامعه ای نقش اساسی و محوری را در فرآیند جامعه پذیری افراد آن ایفا می کند،بطور مثال دانشگاه لیبرال،افراد لیبرال تربیت می کندو افراد لیبرال جامعه ای لیبرال بوجود می آورند و به همین ترتیب دانشگاه اسلامی،افراد اسلامی و افراد اسلامی جامعه ای اسلامی را شکل می دهند،اصلی ترین مشکل ما اینجاست که واقعا دانشگاه ما افراد مناسب جامعه ی اسلامی تربیت نمی کند،البته می توان استثنائاتی برشمرد،اما اینها استثنا هستند و قاعده نیستند،به همین علت سالیان سال در جامعه ی ما]که سنّت های اسلامی برآن حاکم است[دیدی زاویه دار نسبت به دانشگاهیان وجود داشته و البته دارد،که افراد تحصیل کرده در دانشگاه را تافته ی جدا بافته ای از دانشگاه و به اصطلاح طبقه ی روشنفکری که هیچ سنخیتی با جامعه ندارد تلقی میکرده و می کند،چون دانشگاه در دید عموم جامعه ی مسلمان ایرانی نهادی وارداتی-غربی است که همخوانی و تجانس زیادی با سبک زندگی ایرانی-اسلامی ندارد،حال آنکه به هیچ وجه در جامعه چنین دیدی نسبت به کسی که در حوزه تحصیل کرده باشد وجود ندارد و همیشه در جامعه ی اسلامی ایرانی روحانیون و علمای حوزه محبوب تر از دانشجویان و اساتید دانشگاه بوده اند چرا که عامّه ی مردم براحتی سخنانشان را می فهمند و این به قاعده ای برمی گردد که پیشتر بیان شد]جامعه ی اسلامی بالذّات کسانی را بیشتر می پسندد و می فهمد که در نهادی واقعا اسلامی علم اموخته اند و علمشان نیز منطبق با اسلام است[؛تفکرات افرادی که در حوزه تربیت می یابند بیشترین سنخیت را با جامعه ی اسلامی دارند و به همین دلیل روحانیون براحتی می توانند بیشترین ارتباط را بین مباحث حوزوی مانندفقه،کلام و حتی فلسفه وحکمت اسلامی  باتک تک افراد جامعه برقرار کنند،حال اینکه اساتید دانشگاه از چنین توانی بی بهره اند و این دومین نقد وارد بر دانشگاه است،سنّت های حاکم بر دانشگاه ما سنّت هایی کاملا غربی و غیر اسلامی است که باعث می شود دانشگاهیان حرف عامّه ی جامعه را نفهمند و یا سخنان دانشگاهیان برای عامّه مردم دل آزار و خسته کننده باشد و  ارتباط موثر دانشگاه و دانشگاهیان مخدوش شود.وباز شگفت اینکه هیچ انگیزه ای در سطح دانشگاه وجود ندارد برای اینکه سنّت های غربی وارداتی را کنار بگذارد.

ممکن است پرسیده شود نمونه ی این سنّت ها]ی غلط[چیست؟در پاسخ باید گفت؛مردمان مغرب زمین بدلیل دشمنی هایی که با دین خرافاتی و تحریف شده ی مسیحیت و کشیشان دنیاپرست و زَراَندوز آن پیدا کردند،در صدد حذف دین و تفکرات دینی در هرسطحی از جامعه برآمدند،و از آن دوران به بعد عقل صِرف پایه و بنیاد همه ی علوم پایه،مهندسی و انسانی شد،حال اینکه اگر آن علوم تولیدی عقل محور غربی، بدون هیچ کم و کاستی وارد دانشگاه های ما بشود مسلّما با بسیاری از اصول دینی و اعتقادی ما منافات خواهد داشت و این منافات و تعارض در بخصوص در علوم انسانی بارزتر است،ذِکر خاطره ای در این مورد شاید راه گشا باشد؛«تِرم سوّم یا چهارم دانشگاه درسی داشتم به نام ترمودینامیک و در آن مبحثی بود به نام آنتروپی که در مورد بی نظمی مواد مختلف با گذشت زمان بحث می کرد،استاد به هنگام ارائه ی این مبحث مثالی از اولین آیه ی سوره ی عصر قرآن خواند؛ وَالعَصر انَّ الِانسانَ لَفی خُسر]قسم به زمان که با گذشت آن انسان در ضَرَر و خُسران است[همین آیه منظره ای زیبا و خاطره ای دل انگیز در من بوجود آورد که هنوز شیرینی آن کلاس را به خاطر دارم.

ادامه دارد...

 


  • پیمان نیساری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی